ذهن ناآروم من

سی و دو سالمه، شش ساله ازدواج کردم و عاشق همسرمم، دانشجوی دکترام و هیئت علمی یک دانشگاه غیرانتفاعی. اینجا قراره از ذهن ناآرومم بنویسم .....

ذهن ناآروم من

سی و دو سالمه، شش ساله ازدواج کردم و عاشق همسرمم، دانشجوی دکترام و هیئت علمی یک دانشگاه غیرانتفاعی. اینجا قراره از ذهن ناآرومم بنویسم .....

بوی تابستون

سلام

تعطیلات خرداد تموم شد و خداروشکر به ما خیلی خوش گذشت، 6 تا از دوستامون از تهران اومدن پیشمون و از چهارشنبه صبح تا شنبه صبح پیشمون بودن. اولین وعده ناهار رو خونه بودیم و بقیه وعده ها رو یا غذا ازبیرون سفارش دادیم و یا رفتیم بیرون شهر. شهر ما کلا به غذاهای خوشمزش معروفه و معمولا توی این سه چهار روزی که دوستامون میان زمان کم میاریم و هنوز جاهایی مدنظرمون هست که وقت نمیشه ببریمشون.با این دوستامون اصلا تعارف نداریم و خیلی ازکارها رو خودشون انجام میدن و کلی کمک می کنن. احتمالا ما هم توو مرداد ماه یه سر بریم پیششون. اگر بشه از مسیر شمال بریم  و اول بریم آمل و بعد بریم تهران که عالی میشه

دو تا مشکل اساسی داریم که امیدوارم امسال به یک طریقی حل شه اولیش یه مشکل مالی پیچیده هست که همسرم ضمانت یک چک رو کرده و چک پاس نشده و مابقی ماجرا که البته قسمتی از قضیه رو هم حس میکنم ازش اطلاع ندارم و به روابط کاری پدرشوهر و شریک سابقشون و همسرم برمیگرده. این موضوع خیلی خیلی رو اعصاب هست و بعضی روزها کل زندگیمون رو تحت الشعاع قرار میده. ولی با وجود این بازم خدارو شکر می کنم که همسر پنج سالی میشه از اون شغل اومده بیرون و یک کار اداری رو برای خودش شروع کرده و خداروشکر پیشرفت خوبی هم داشته ولی تبعات کار قبلی و تصمیمات اشتباهی که گرفته اجازه پیشرفت بهمون رو نمیده و از لحاظ مالی خیلی تحت فشار قرارمون میده

مشکل دوم یک مشکل غیر مالی هست که دوباره مربوط به همسر میشه و فعلا داریم سعی می کنیم از طریق غیر رسمی و با پول حلش کنیم ریسکش خیلی زیاده و استرس بالایی داره

اسفند دو سال پیش با کمک وام مسکن و پس انداز و فروش سکه و قرض از مامانم تونستیم یه خونه 85 متری نزدیک خونه مامانم بخریم که البته توش مستقر نشدیم و دادیم رهن. گاهی که خیلی بهم فشار میاد با خودم میگم بریم خونه رو بفروشیم و این دو تا مشکل پروندش بسته بشه ولی تا حدود زیادی مطمئنم اگر این خونه رو بفروشیم خرید دوباره خونه خیلی کار سختیه. طی این یک سال و نیمی که خونه رو خریدیم تقریبا قیمتش دوبرابر شده . نمی دونم خودم هم موندم فقط از خدا میخوام کمک کنه این دو تا مشکل تا آخر امسال پروندش به خوبی بسته بشه و بتونیم یه نفس راحتی بکشیم.

این هفته، هفته قبل از امتحانات حساب میشه و مشغول طرح سوالاتم. هفته آینده امتحانات شروع میشه و فقط روزایی که امتحان دارم میام دانشگاه و احتمالا بقیه روزها رو برم کارای جمع آوری داده انجام بدم. اصلا حس انجام کارای پایان نامه رو ندارم و این خیلی بده.....

کلا وقتی با این جمع دوستامون میریم مسافرت و یا اونا میان پیشمون خیلی بهمون خوش میگذره ولی بعدش هم من و هم همسرم  دچار رخوت بدی میشیم و باید زمان بگذره و به حالت نرمال برگردیم. فعلا که این روزا مشغول سریال دیدن و فیلم دیدنم  و وقتم رو اینطوری میگذرونم.....