ذهن ناآروم من

سی و دو سالمه، شش ساله ازدواج کردم و عاشق همسرمم، دانشجوی دکترام و هیئت علمی یک دانشگاه غیرانتفاعی. اینجا قراره از ذهن ناآرومم بنویسم .....

ذهن ناآروم من

سی و دو سالمه، شش ساله ازدواج کردم و عاشق همسرمم، دانشجوی دکترام و هیئت علمی یک دانشگاه غیرانتفاعی. اینجا قراره از ذهن ناآرومم بنویسم .....

شروع دوباره

سلام

باید از یک جایی شروع کنم دیگه. کلی اتفاق توو ذهنمه که ثبتش نکردم

بعد از نامزدی خواهر کوچیکه، حدود یک ماه بعدش بابابزرگم (سمت بابا) فوت کردند، یعنی مامان بزرگ بابابزرگم در فاصله سه ماه فوت شدند. سن شون بالا بود و کبدشون مشکل داشت ولی بالاخره بزرگ‌فامیل بودند و رفتنشون سخت بود. 

مراسم شب چله خواهر کوچیکه رو خیلی مختصر و با حضور خانواده داماد و ما برگزار کردیم و مامان و بابا و خواهر کوچیکه هم یک سفر به شهر فامیل داماد رفتند و پاگشا انجام شد و بعدش بعد از چند سال پرستاری از مامان بزرگ و بابابزرگم پیشنهاد شد به جهت تغییر روحیه، مامان بابا با چند از پسرعموهاشون و خانم‌هاشون برم سفر زیارتی قم، حالا از همه جا هم قم !!!!!

دقیقا وقتی مامان اینا توو قطار در حال برگشت بوندند این خبر توو کل کشور پیچیده بودکه کرونا از قم شروع شده ..... دیگه خدا میدونه چه روز و شب هایی رو این دوران‌گذروندیم  و دو هفته سپری شد و خداروشکر هیچ اتفاقی برای خودشون و هم سفراشون نیفتاد

دیگه بعدش تعطیلی مدارس و دانشگاه ها رسما اعلام شد و خونه نشین شدیم. عید رو کلا توو خونه و به تماس تصویری و پیگیری اخبار و حوادث گذروندیم. راه ها بسته بود و خواهر کوچیکه از همسرش دور بود و با اینکه خیلی به روی خودش نمی آورد ولی میدونستم چقدر اذیته و ازین بابت من هم خیلی ناراحت بودم. از بعد از عید تدریس ها به صورت مجازی و تهیه پاورپوینت و فیلم‌ شروع شد. برای من که حدود شش هفت سال تدریس می کنم و برای اکثر درس ها فقط کتاب رو برمیداشتم و میرفتم سرکلاس و پای تخته، تهیه پاورپوینت این درس های محاسباتی و آموزش قدم به قدمش خیلی زمان بر بود.

اوضاع همین طور کجدار و مریز پیش می رفت حدودای تیرماه بود که دنبال این افتادیم که یک باغ کوچیک نزدیک شهر بخریم تا حالا که بابا بازنشسته شدن سرشون بند باشه و توو این اوضاع قرنطینه جایی باشه که با مامان بتونن برن و ما خانوادگی اونجا همدیگه رو ببینیم. بالاخره بعد از چندین روز گشتن یک باغ کوچولو ولی باصفا و نزدیک به شهر با امکانات رفاهی خوب پیدا کردیم و معامله انجام شد. توو همین روزا بود که موج دوم کرونا هم شروع شده بود ......

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.