سلام
دقت کردین از وقتی که ما حیاطمون رو رنگ کردیم همش هوا یا ابریه یا بارونی. سال های پیش این موقع همسر گاهی اوقات کولر گازی رو روشن میکرد. البته این شرایط فقط برای خونه ما برقراره چون همسرم خیلی گرمایی هست و من یه دونه سوئی شرت مخصوص خونه دارم که به دستگیره در اتاق خواب بنده و زمستون و تابستون به خاطر سرمای هوای خونمون لازم میشه که بپوشم.
دیروز رفتم دانشگاه خودم و هر دوتا استاد راهنماهام رو دیدم و قرار شد یه گزارشی رو برای دو هفته دیگه آماده کنم. ولی اصلا حوصله کار کردن ندارم و میتونم بگم از صبح تا حالا هیچ کار مفیدی نکردم و الکی علافم دیگه یک ساعت پیش رفتم یک کتاب جدید رو شروع کردم و سی صفحه ازش رو خوندم تا حداقل سر خودم رو اینطوری گول بزنم که یک کار مفید کردم. اسم این کتاب «درخت تلخ» نوشته آلبا دسس پدس هست و شامل داستان کوتاهه برای یک ربع بیست دقیقه کتاب خوندن سر کار خوبه.
یکی از دوستای خواهرم به خاطر کار شوهرش چند سالی توو هند زندگی می کنند. از طریق اون دو تا کفش اسپرت برای خودم و شوهرم از توو سایت آمازون انتخاب کردم. امیدوارم بتونه برامون بیاره. خیلی حس خوبیه خرید از این سایت با این همه تنوع و این همه انتخاب. فعلا که این گوشه دنیا نشستیم و باید حسرتش رو بخوریم.
توی بهمن و اسفند با خودم قرار گذاشتم و توو خونه ورزش می کردم طوری که سه چهار روز در هفته میشد. خیلی هم برنامش رو برای خودم مفرح چیده بودم به این صورت که نیم ساعت دوچرخه ثابت میزدم در حالی که روبروم داشت یک قسمت از فرندز پخش میشد، بعد یکی از آهنگ های مورد علاقم رو پلی میکردم و توو اون مدت حلقه میزدم و بعدش هم با کش پیلاتس چند تا حرکت کششی میرفتم. ولی متاسفانه فروردین و تعطیلاتش که شروع شد دیگه ورزش نکردم تا امروز. دیروز خواهر کوچیکم پیشنهاد داد بریم باشگاه. نمیدونم با این که وقتم پره ولی شاید دو روز در هفته رو برم باهاش.
سریال گیم آف ترونز هم گفتم که از فصل هفت شروع کردیم و فعلا دو قسمتش رو دیدیم. دیروز که رفتم دانشگاه دو قسمت جدیدش رو هم دانلود کردم.
ساعت دو کلاس دارم و بعدش هم برم دنبال همسر بریم خونه.